نیمه گمشده

 

 

توجه بعضی ها

این متن رو ذختر خالم داد که بزارم تو وبلاگم واسه کسی که دوستش داره

پس لطفا از این که در پایین متن از کلمه فرهاد استفاده کردم بد برداشت نکنید

 

دلم برات تنگه.شاید این روزها اینحرف رو زیاد بهت نگفتم...

اما ای کاش از دلم خبر داشتی...

خیلی سخته اونی رو که عاشقشی ازت دور باشه ونتونی ببینیش.

سخته هر وقت که دلت تنگ می شه و دوست داری نگاش کنی
هیچ راهی واسه دیدنش نداشته باشی...

سخته لحظه هایی که تنهاییت داره دیوونت می کنه مجبور باشی که با تنهاییت
بسوزی و بسازی.

این روزها،این ساعت ها ،این ثانیه
همش حسرت روزهای و لحظه های گذشته رو میخورم.
لحظه هایی که پیشم بودی و من به جای اینکه تمام مدت رو به تو نگاه کنم،

این طرف و اون طرف رو نگاه می کردم.
ای کاش همه چیز بر میگشت عقب...
به روزهایی که چند دقیقه تا قرارمون فاصله بود...
ای کاش برمی گشتیم به روزهایی که ترس 110 رو به کنار هم بودن می خریدیم.
نمی دونم چه جوری باید این فاصله ها رو از بین برد.
نمی دونم قدرت خراب کردنش رو داریم یانه؟
دلم می خواد یا برگردیم عقب یا چند ماه بریم جلو...
و آخرش برسیم به اینکه هم دیگرو پیش هم ببینیم.یعنی می شه؟
میشه من دستای فرهادم رو بگیرم و از اینکه از دستش بدم هیچ ترسی نداشته باشم؟
یعنی می شه پیشم باشی و باورم بشه که مال هم شدیم؟
آخه باید چکار کنم؟باید چکار کنم تا همه چیز ردیف بشه؟



نظرات شما عزیزان:

pixtak
ساعت9:52---30 ارديبهشت 1392
سلام وبت عالی هستش به وب من هم بیا و در مورد تصاویر نظر بده ممنون

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 24 ارديبهشت 1398برچسب:, ساعت 23:30 توسط zika @ fartoteh |