امشب گريه ميكنم .گريه ميكنم برا تو براي خودم براي تموم اونايي كه خواستن گريه كنن نتونستن. برا ي تمام اون چيزي كه خواستي ونبودم خواستم وبودي. امشب گريه ميكنم به وسعت دريا به وسعت بيشه به وسعت دل عاشق.براي تو...براي تو....و به پاس احترام تمام تحقيرهايي كه از ديگران شنيدم وهنوز شكست نخوردم!!!
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛
عشق یعنی كوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛
عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛
عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛
حرفهای دل بدون گفتگو
عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛
عشق یعنی بوسه بی شهوتی
عشق ، یار مهربان زندگی ؛
بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گلكاری شده ؛
در كویری چشمه ای جاری شده
یك شقایق در میان دشت خار ؛
باور امكان با یك گل بهار
در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛
عشق تاب آخرین برگ درخت
عشق یعنی روح را آراستن ؛
بی شمار افتادن و برخاستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛
عشق یعنی مهربانی در عمل ؛
عشق یعنی گل به جای خار باش ؛
پل به جای اینهمه دیوار باش
عشق یعنی یك نگاه آشنا ؛
دیدن افتادگان زیر پا
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛
عشق یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛
عشق صیادی بدون تیر و دام
عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛
عشق یعنی گل به روی شاخه ها
عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛
بردن پروانه از لای كتاب
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ...نفس بکشم بدون تو...و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم...
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت...!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ...
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه...!
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
خيلي سخته كه بغض داشته باشي اما نخواي كسي بفهمه
خيلي سخته كه عزيز ترين كست ازت بخواد فراموشش كني
خيلي سخته كه سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري
خيلي سخته كه روز تولدت همه بهت تبريك بگن
به جز اوني كه فكر مي كني بخاطرش زنده اي
خيلي سخته كه غرورت رو بخاطر يه نفر بشكني بعد بفهمي دوست نداره
خيلي سخته كه همه چيزت رو بخاطر يه نفر از دست بدي بعد بگه نمي خوامت
گفت تا آخرش با تو میمانم
گفتم آخرش کجاست
گفت آخر دنیاست
گفتم آخر دنیا کجاست
گفت از نگاهم پیداست
گفتم نگاه تو،رو به کجاست
گفت نگاهم رو به پایان زندگیست
گفتم پایان زندگی کجاست
گفت لحظه ای که از عشقت بمیرم
وقتی که دیگر نبود،
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت،
من در انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد،
من او را دوست داشتم.
وقتی که او تمام کرد،
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد،
من آغاز شدم.
" و چه سخت است تنها متولد شدن،
مثل تنها زندگی کردن،
مثل تنها مردن!
برای خودت زندگی کن...
کسی که تو را دوست داشته باشد
با تو می ماند...
برای داشتنت می جنگد...
اما اگر دوستت نداشته باشد
به هر بهانه ای میرود...!!!
این روزا هیچکی غیر تو ، درد من ونمی دونه .
دلم گرفته، ای خدا
حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه.
دلم گرفته ازهمه
از این روزای سوت و کور .
از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور.
تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر
یه راهیه تا دوباره به توبرسه .
دلم گرفته، ای خدا
گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم
تو رونشونم نمی ده .
گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم.
اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم .
دلم گرفته ، ای خدا
واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام .
دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی.
دلم گرفته ،ای خدا حتی بهشتو نمی خوام
قسم به چشمات بعد از اين جز تو گلي بو نکنم
جز به تو وبه خوبيات به هيچ کسي خو نکنم
قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از اين
اسم تو رو داد مي زنم تا دمدماي آخرين
قطره به قطره خونمو يک جا به نامت ميکنم
دلخوشي هاي دنيارو خودم به کامت مي کنم
مي برمت يه جاي دور مي شم برات سنگ صبور
برات يه کلبه مي سازم پر از يه رنگي پر نور
روح ودل وجون وتنم نذر نگاهت مي کنم
دنياهارو فداي اون چهره ماهت مي کنم
هر چي که باختي مال من هر چي که بردم مال تو
دفتر شعر پيرم رو وقتي که مردم مال تو
دوست دارم وبه خدا مي سپارمت
ميتونم تو لحظههاي بيكسيت، واسه تو مرحم تنهايي باشم
ميتونم با يه بغل ياس سفيد، تو شبات عطر ترانه بپاشم
ميتونم از آسمون قصهها، واسه تو صد تا ستاره بچينم
ميتونم حتي اگه دلت نخواد، واسه تو روزي هزار بار بميرم
ميتونم با يه سلام گرم تو، تا ابد زندگيمو آبي كنم
ميتونم رو شونههاي مردونت، دردامو با هقهقم خالي كنم
ميتونم با تو به هر جا برسم، توي خواب اسمتو فرياد بزنم
ميتونم قصهي ديوونگيمو، توي كوچههاي شهر داد بزنم
ميتونم تا به هميشه پا به پات، توي هر قصه كنارت بمونم
ميتونم زير پر ستارهها، واست از ليلي ومجنون بخونم
ميتونه نگاه مهربون تو، منو تا مرز شقايق ببره
ميتونه قشنگي برق چشات، منو از ياد حقايق ببره
ميتونه دستاي تو رو شونههام، خبر از يك شب يلدا رو بده
ميتونه بوسهي تو رو گونههام، واسه من نويد فردا روبده
ميتونه صداي گرم خندههات، همه قصههامو رؤيايي كنه
ميتونه گرماي مهربونيهات، همه زندگيمو مهتابي كنه
ميتونه وجود سرد و خستمو، شوق ديدار تو مبتلا كنه
ميتونه حس غريب بودنت، درداي زندگيمو دوا كنه
ميتوني توخستگيهاي تنت، به من و شونهي من تكيه كني
ميتوني با يه نگاه زير چشم، دل كوچيكمو ديوونه كني
ميتونن رازقيياي باغچهمون، تا هميشه بوي دستاتو بدن
ميتونن حتي اگه خودت نگي، واسه من از عشق تو خبربدن
ميتونن همه تو اين شهر بزرگ، منو ديوونهي عشقت بدونن
بذاراز اينجا به بعد مردم ما، منو مجنون تو شعرا
بخونن.................دوست دارم ديوونه