بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی.
فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری.
تموم که شد بغلش کنی و اروم در گوشش بگی:
با من نجنگ.من دوست دارم عشقم
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی.
این روزها بازیگر خوبی شده ام
این روزها بازیگر خوبی شده ام
آرامش رو خوب بازی میکنم
خنده را به زور روی لبهایم مینشانم
مواظب اشک هایم هستم
. باز همان تظاهر همیشگی
"خوب"
خیلی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی ...
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی ولی شکایت نکنی
کریه کنی اما نزاری اشکات پیداشن...
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری!!
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی سکوت...!!!!
پرنده ای که رفت، بگذار بــــرود . . .
هــوای ســرد بــهــانــه است .
هــوای دیــگــری در ســر دارد
هر چه دورتر می شوی ،
من ؛
عاشق تر می شوم
و هر چه نزدیک تر می آیی ،
بی تاب تر می شوم
گویی ، عاشق که باشی
دور یا نزدیک ،
فرقی ندارد
حتی اندک یادِ تو هم ،
کافیست
برای بی تاب بودن
دلتنگ ک باشی
راهی نداری جزگریه
دلتنگ ک باشی شادترین اهنگهاوبامزه ترین کارهاهم خنده ک هیچ لبخندهم رولبات نمیارن
دلتنگ ک باشی
حوصله هیچکس وهیچ چیزونداری
دلتنگ ک باشی
فقط منتظری,منتظریه پیام یایه تک زنگ ازکسی ک دلتنگشی
دلتنگ ک باشی
دلت میخادب یه نقطه خیره شی یه اهنگ غمگین باشه واشکهایی ک اروم اروم ازروگونت میان پایین
دلتنگ ک باشی
دوست داری زیربارون راه بری
دلتنگ ک باشی
فقط وفقط یه تصویره ک لبخندورولبات میاره اونم تصویرکسی ک باتموم وجودتدوسش داری...!
کاش خدا سه چیز را نمی آفرید .......
غرور،دروغ،عشق
تا هیچ گاه کسی از سر غرور به دروغ دم از عشق نزند
دکتر شریعتی
سلام جا داره از تمامی دوستان که لطف کردن به وبلاگم سر زدن کمال تشکر داشته باشم همچنین نظرات پربارتون بنده حقیر رو شرمنده خودتون کرد...باید عرض کنم من این وبلاگ رو واسه تنهایی های خودم پر کردم و هیچکسی تو زندگیم نه بوده و نه هست فقط واسه علاقه ام این وبلاگ رو دارم..در ضمن از شما خواهشمندم شماره تلفنی از خودتون برای اینجانب ثبت نکنید که باهاتون تماسی گرفته نمیشود
ممنون
زندگی به من آموخت در اوج ناراحتی شاد باشم چون دیگر نمیتونم بر ناراحتیم غلبه کنم.تنها راه شکست دادن آن اینه که شادمانه به زندگی نگاه کنم
باید با حقایق کنار اومد و آنها را سپرد به دست باد یا مثل یه قاصدک آن رو فوت کرد برود برود تا جایی که ازم دور بشه
آن را سپرد به دستان کسی که تقدیرشه
آری تقدیر
باید منتظر ماند و صبور ماند تا قاصدک تو هم سر برسد
منتظرم
سلام دوستان عزیز
فصل امتحانات دانشگاه
اولین امتحانم به خیر گذشت خوب بود شکر
ولی بیشتر از امتحاناتم درگیر ارشدم
واسم دعا کنید
ممنون
عاشق” را که برعکس کنی
می شود “قشاع”
دهخدا را می شناسی؟
لغت نــامه اش را که باز کردم نوشته بود:قشاع:دردی که آدم راازدرمان مایوس میکند!
توجه بعضی ها
این متن رو ذختر خالم داد که بزارم تو وبلاگم واسه کسی که دوستش داره
پس لطفا از این که در پایین متن از کلمه فرهاد استفاده کردم بد برداشت نکنید
دلم برات تنگه.شاید این روزها اینحرف رو زیاد بهت نگفتم...
اما ای کاش از دلم خبر داشتی...
خیلی سخته اونی رو که عاشقشی ازت دور باشه ونتونی ببینیش.
سخته هر وقت که دلت تنگ می شه و دوست داری نگاش کنی
هیچ راهی واسه دیدنش نداشته باشی...
سخته لحظه هایی که تنهاییت داره دیوونت می کنه مجبور باشی که با تنهاییت
بسوزی و بسازی.
این روزها،این ساعت ها ،این ثانیه
همش حسرت روزهای و لحظه های گذشته رو میخورم.
لحظه هایی که پیشم بودی و من به جای اینکه تمام مدت رو به تو نگاه کنم،
این طرف و اون طرف رو نگاه می کردم.
ای کاش همه چیز بر میگشت عقب...
به روزهایی که چند دقیقه تا قرارمون فاصله بود...
ای کاش برمی گشتیم به روزهایی که ترس 110 رو به کنار هم بودن می خریدیم.
نمی دونم چه جوری باید این فاصله ها رو از بین برد.
نمی دونم قدرت خراب کردنش رو داریم یانه؟
دلم می خواد یا برگردیم عقب یا چند ماه بریم جلو...
و آخرش برسیم به اینکه هم دیگرو پیش هم ببینیم.یعنی می شه؟
میشه من دستای فرهادم رو بگیرم و از اینکه از دستش بدم هیچ ترسی نداشته باشم؟
یعنی می شه پیشم باشی و باورم بشه که مال هم شدیم؟
آخه باید چکار کنم؟باید چکار کنم تا همه چیز ردیف بشه؟
سلامتی اون موقع هایی که
یه پاکت سیگار و یه آبجو جلوته
اما نه سیگار میکشی نه آبجو میخوری
سر تکون میدی لبخند میزنی
میگی مرده شور این زندگیو ببره
آخه بهش قول داده بودم !
بر مزارم گریه کن اشکت مرا جان میدهد
نالهایت بوی عشق و باران میدهد
دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا
دستهایت ؛ دردهایم را تسلا میدهد
وقت رفتن لحظه ای برگرد و قبرم رو ببین
این نگاه آخرت ؛ بروح من جان میدهد
اینم یکی از اشعارمه که تازه سرودم................................
گذاشتمش واسه شب شعر دانشگاه
خیلی وقته.........
خیلی وقته خودم رو گم کردم
تو یه جاده بی انتها راهم رو گم کردم
خیلی وقته دلم رو به دریا زدم
انگاری دریا نبود به خاکی زدم
خیلی وقته دلم تنگ شده
هی فلانی با تو نیستم واسه خودم تنگ شده
خیلی وقته تنها شدم
اسیر یه مشت خار شدم
خیلی وقته دلم بهونه می گیره
بهونه واسه یه دلتنگی می گیره
خیلی وقته دلتنگیهامو معنا کردم
خودم رو ندونسته اسیر یه زندون کردم
خیلی وقته راهم رو بد رفتم می دانم
خیلی ها رو تو این جاده گمراه کردم می دانم
خیلی وقته تو این جاده خیلی ها رو رنجوندم می دانم
دیگر خواهشن چیزی نگو همه رو خودم می دانم
خیلی وقته تو این جاده زانو زدم
واسه تو نیست خدا واسه خستگیهامه که زانو زدم
خیلی وقته که دیگه نای بلند شدن نیست
انگاری تو این جاده کسی همسفرم نیست
خیلی وقته خدایا منو از خودت دور کردی
حداقل یه نگاه واسه دلخوشیم بهم کردی؟؟؟؟؟؟
خیلی وقته دستم رو سمتت دراز کردم
ندونسته طلب کمک از یه مشت بی سرو پا کردم
خیلی وقته تو این جاده پشیمون شدم
انگاری تو این جاده یه دیونه شدم
خیلی وقته پشیمونم،پشیمونیم واسه حرفات بود
واسه یه مشت تکه کلامت بود
خیلی وقته با نگات منو ناز می کنی
شایدم با نگات داری شرمنده ام می کنی
خیلی وقته تو این جاده تغییر کردم
انگاری به تازگی خودم رو پیدا کردم
خیلی وقته دلم واسه خودم تنگ شده
الان که تنهایم زندگی واسم قشنگ تر شده
خیلی وقته تنهایییاموبا سازم پر می کنم
با یه همسفر بی زبون تو این جاده پر می کنم
خیلی وقته می خوام به اول جاده برگردم
تا به یه زندگی جدید بر گردم
خیلی وقته تنها شدی یونسا
ولی زندگی واست قشنگ تر شده یونسا